حرف دل

عشق چیست؟؟؟

حرف دل

عشق چیست؟؟؟

*فال بوسه*

فال بوسه 

 

دوست دارید بدانید که چطور احساسات گرم و سوزان معشوقتان را ارضا می کنید؟ فال درمورد سبک بوسیدن متولدین ماه های مختلف است. امیدوارم با خواندن این فال با شخصیت معشوقتان بیشتر آشنا شویدو ببینید که لبهایتان چه سرنوشت عشقی برای شما رقم می زند! 

ادامه مطلب ...

عشق گمشده

سلام به همه دوستای خوب و نازنینخدمات وبلاگ نویسان جوان               www.bahar22.com 

 امروز براتون یه داستان قشنگ گذاشتم به نام**(عشق گمشده)** 

 

حتما بخونین * نظر یادتون نره اگه نظر ندی دعا میکنم که ... (نقطه چین رو خودت پرکن)  

 

 

ادامه مطلب ...

می خواهم بنویسم...

می خواهم بنویسم...

 

می خواهم بنویسم انچه را که در دل و قلبم می گذرد


می خواهم از کسی بنویسم که عاشقش هستم


کسی که شب وروز ساعتها دقیقه ها و ثانیه ها در کنارم احساسش می

کنم بویش می کنم لمسش می کنم


هر روز میبینمش به اون سلام می کنم با او حرف می زنم دردودل می کنم

رازو نیاز می کنم از او می خواهم که برایم دعا بکند و برای او دعا می کنم از

 خدا برای او و خانواده اش سلامتی می خواهم


با غمهایش غم دار می شوم و با شادیهایش شادمان می شوم


گاهی کنارم میشینه دستم را می گیره و دلداریم می ده و گاهی نازم می کنه
گاهی به او نزدیک می شوم انقدر که نفسشو احساس می کنم انقدر که

پلک به چشم نزدیکه انقدر که احساس می کنم او خود منه تنها قسمتی از

وجود من نیست بلکه تمام وجودم هست


بدون او هیچم بدون او زندگی معنایی نداره بدون او لبخندی وجود نداره بدون

او شادیها می میرند بدون او دنیا برای من مرده عشقی وجود نداره شیرینیها

تلخ می شن خوشیها غم می شن

هر لحظه شادم با او دارم پرواز می کنم به اوج می رم به بهشت می رم به

 جایی می رم که چشمی ندیده و گوشی نشنیده به اونجایی می رم که

  عشق معنا پیدا کرد به جایی می روم که خدا به اونجا خیلی نزدیکه

*تنهایی*

تنهایی

 

کنار ساعت شماطه دار تنهایی
دلم گرفته از این روزگار تنهایی
دلم گرفته از این روزهای بی تقویم
دوشنبه...جمعه...شنبه... کنارتنهایی
سه شنبه عصرمن واشکهای دلتنگی
دو کوچه مانده به باران قرار تنهایی
دوپیچ آن طرف ازساعت نیامدنت
دو گام دورتر از انتظار تنهایی
سه شنبه عصرتوناگاه می رسی ازراه
دچار یک تب عاشق دچارتنهایی
ومی نشینی مثل دل شکسته من
به روی صندلی چرخدار تنهایی....

حرف من با *خدا*

               گاه و بی گاه دلم بدجوری واسه خدا تنگ میشه . یه وقتایی دلم می‌خواد بهم وقت   

قبلی بده و تو یه جلسه خصوصی دو نفره درد دلامو بشنوه... 

 

...

ادامه مطلب ...

خیلی سخته...

 

 

 

شده یه چیزی تو دلت سنگینی کنه....؟؟؟خیلی سخته ادم کسی رو نداشته باشه...

دلش لک بزنه که با یکی درد دل کنه ولی هیچکی نباشه...

نتونه به هیچکی اعتماد کنه هر چی سبک سنگین کنه تا دردش رو به یکی بگه ...

نتونه اخرش برسه به یه بن بست ...

تک وتنها با یه دلی که هی وسوسش می کنه اونو خالی کنه ...

اما راهی رو نمی بینه سرش روکه بالا می کنه اسمون رو می بینه به اون هم نمی تونه بگه...

خیری از اسمون هم ندیده
مگه چند بار اشک های شبونش رو پاک کرده...؟!
بهش محل هم نداده تا رفته گریه کنه زود تر از اون بساط گریه اش رو پهن کرده تا کم نیاره ...
خیلی سخته ادم خودش به تنهایی خو کنه اما دلی داشته باشه که مدام از تنهایی بناله...
خیلی سخته ادم ندونه کدوم طرفیه؟!
خیلی سخته ادم احساس کنه خدا انو از بنده هایش جدا کرده ...
خیلی سخته ندونی وقتی داری با خدا درددل می کنی داره به حرفات گوش می ده یا ...
پرده ی گناهات انقدر ضخیم شده که صدات به خدا نمی رسه.... ؟! 
 

**دردو دل با خدا**

الو! سلام


-: سلام علیکم! بفرمایید.


ببخشید با خدا کار داشتم، می خواستم با خودشون صحبت کنم.


-: خودم هستم، باز چی شده بنده من؟


-: اِ… چه حافظه ای ماشا الله. چه زود منو شناختید.


-: من هیچ کس را فراموش نمیکنم. هیچکس.


-: ببخشید خدا جونم! کارم یه خورده طول می کشه وقت دارین؟


- بگو! همه حرفات رو می شنوم.


-: خدا جونم؟!


-: بگو جانم!


-: یه خواهش دارم.


-: بگو عزیزم.


-: ببین خدا! می دونی! می خوام بدونم وقتی باهات حرف می زنم و درد دل می کنم


صدامو می شنوی یا نه.


اصلاً می خوام هر وقت دعا می کنم، دعامو بشنوی. به حرفم گوش بدی.


می دونی! همین که بدونم یکی حرفم رو می شنوی برام کافیه.


-: من که بارها گفتم ادعونی استجب لکم.


تو هر دفعه منو صدا کنی جوابت رو میدم.


هر موقع منو صدا کنی میام و پای درد دلت می شینم و باهات حرف می زنم. اما وقتی اینقدر این گوش تو هر صدایی و هر سخنی رو شنیده و سنگین شده که صدای منو نمی شنوه، تقصیر من نیست.


-: واقعاً حرفام رو می شنوی؟!


-: واقعاً حرفات رو می شنوم.


-: ببین خدا! تو از همه چیز با خبری. همه چیز رو می دونی، مگه نه؟


-: بله!


-: از حاجتم، از نامه نا نوشتم، از حرف نگفتم، از وضع دنیام، از آخرتم، از ظاهرم، از


چیزی که تو دل دارم، … از همش خبر داری؟


-: آره همش رو می دونم


-: هق هق گریه هام رو می بینی؟


وقتی از بیچارگی و درموندگیم پیشت شکایت می کنم، حرفام رو می شنوی؟


وقتی از همه جا درمونده می شم و طرف تو میام، می فهمی که میام؟


صدای در زدنام رو می شنوی؟


-: بله بنده ام. می بینم. می شنوم. می فهمم. مگه نشنیدی ان الله بصیر بالعباد. مگه


نشنیدی ان الله سمیع الدعاء


-: می دونم. اما من…


-: هر جا که بری بازم بنده منی. اما از بس که باور نمی کنی که همشو می بینم و می شنوم اینقدر دل منو می شکونی.


-: الهی بمیرم!


-: بارها شده گفتم نرو. نفهمیدی! رفتی! هی دنبالت اومدم! به ملائک گفتم مبادا چیزی


بنویسینا صبر کنید تا لحظه آخر. بر می گرده ؛ "بنده من" اون عمل رو انجام نمی ده. "بنده من" اون حرف رو نمی زنه. "بنده من" اون …


هر چی ملائک گفتن بار الها ! این بنده سابقه داره. دفعه اولش نیست. اما گفتم: نه شاید


این دفعه عوض شده باشه. صبر کنید. چیزی ننویسید.


و اونا هم با من منتظر نشستن تا ببینن تو عوض شدی.


هی صدات زدم. گفتم: " نرو. اما تو رفتی. گفتم: " نزن. اما تو زدی. گفتم: "


نکن. اما تو کردی. اخر سر منو پیش ملائک سر افکنده کردی. ملائک گفتن: بار الها! بازم "بنده تو" عوض نشد.


-: شرمنده ام.


-: هر دفعه همین حرف رو می زنی. هر دفعه هم می بخشمت. هر دفعه هم به روم سیلی می زنی.


-: شرمندتم . با وجود همه محبتی که بهم داری سرم زیره. با اینکه خیلی بدم اما تو خیلی خوبی.


به جون خودم می دونم که اگه یکی از این نعمتهایی رو که بهم دادی بخاطر این همه کفر


و ناشکریایی که می کنم ازم بگیری، کسی نمی تونه اون رو دوباره بهم بده.


به جون خودم می دونم اگر عزتی رو که تو چشم مردم بهم دادی و خوب می دونم که


لایق این عزت نیستم، اگه ثانیه ای از من بگیری تو همون یک ثانیه کسی دیگه حاضر


نیست بهم نگاه کنه. چه برسه به اینکه من رو به عنوان دوست، همراز و حتی فرزند


قبول کنه.


اگه بگیری کی می تونه اون عزت رو به من بر گردونه؟! می دونم که جز خودت هیچ کس.


خدا جونم! از روز برام روشن تره که جز تو پناهی ندارم. هر جا برم، به هر راهی برم،


به هر جا و مقامی برسم. باز اخر راه که رسیدم و دستم رو خالی دیدم تو رو صدا می کنم.


خیلی می ترسم یه روزی پیمونه گناه من سر بره و خشمت بگیره.


خیلی می ترسم که بگی به این بنده هر چی فرصت دادم آدم نشده.


خیلی می ترسم از لحظه ای که بخوای از من رو برگردونی.


خدا جونم! می دونم اینقدر نافرمانی و سرکشی کردم که لیاقت مهر تو رو ندارم.


اما…


اما بخشش صفتیه که فقط در خور شأن و مقام توست.


-: دلمو می شکنی. غم رو دلم میاری. غصه دارم می کنی. بعد می گی غلط کردم؟!


می دونی! هر بار که میای دلم نمیاد دست رد تو سینت بزارم؟!


 


چشمای اشک بارونت رو که می بینم از خودم خجالت می کشم که در رو بروت باز نکنم.


هر دفعه با روی گشاده در رو باز می کنم و به استقبالت میام به امید اینکه ایندفعه، دفعه دیگه رو درست می شی


اما تو میای نمک می خوری و نمک دون می شکنی


 


-: می دونم که با مدبر قرار دادن نفسم به خودم ستم کردم. اما خدایا! وای بر من اگر تو من رو نبخشی. خدایا! تو زندگیم این همه به من نیکی کردی من چطور می تونم باور کنم


که + لحظه مرگ ، منو تنها بزرای و خوبی خودت رو از من دریغ کنی!!! +


 


::: ما انسانها باید از خدا و قیامت بترسیم چون لحظه ای است که دیگه یار و یاوری مثل خدا نداریم . دقت کنید ، فکر کنید ، تمام بدنتون میلرزه وقتی فقط فکر می کنید که خدا باهاتون نیست بعد از مرگ :::


امیدوارم تو این دنیا بتونید از پس شیطان بر آیید تا جلو خدا رو سفید باشید البته با کمک خودش


جدایی

 کاش بودی تا دلم تنها نبود

 تا اسیر غصه فردا نبود

 کاش بودی تا برای قلب من

 زندگی اینگونه بی معنا نبود

 کاش بودی تا لبان سرده من

 قصه گوی غصه غم ها نبود

 کاش بودی تا دور دست عاشقم

 غافل از لمس گل مینا نبود

 کاش بودی تا زمستان دلم

 این چنین پور سوز و پر سرما نبود

 کاش بودی تا فقط باور کنی

 بعد تو این زندگی زیبا نبود

 

عشق

 

 

عشق ،‌تصویر جاودانی ماست

یادگار تب جوانی ماست

با همین سادگی و بی رنگی

عشق ،‌نقاش ماست ، مانی ماست :

در زمین  این « سیا قلم » هایش

طرح دنیای آسمانی ماست

عشق ، این واژه ی به ظاهر گنگ

به وضوح غم نهانی ماست

خبر از جای ما چه می گیری ؟

عشق ،‌تمثیل لا مکانی ماست

سمت خوبی ،‌دو کوچه مانده به دوست

این خودش ،‌بهترین نشانی ماست

عشق ، چیزی است مثل یک لبخند

که نمودار مهربانی ما ست

عمر بی عشق ما ، مصادف با :

مرگ جانسوز و ناگهانی ما ست

باید از او مواظبت بکنیم

عشق ، میراث باستانی ماست 

عشق یعنی همه چیز...

بین من و تو فاصله یعنی عشق 

 حتی فراق و حوصله یعنی عشق  

نقد دلم به نسیه ی دیدارت زیبای من ! 

 معامله یعنی عشق ناکام مانده جبر زمان ، 

 حتی در حل این معادله ،  

یعنی عشق بار دگر مرا متولد کرد  

قابلترین قابله یعنی عشق  

شوری فتاده در همه ذرات آغاز فصل 

 چلچله یعنی عشق  

یک نیمه شب به پای دلم بنشین  

راز و نیاز و نافله یعنی عشق  

من این غزل به وزن تو می گویم  

با قیمتی ترین صله یعنی عشق  

باید تلافی شب هجران کرد 

 روز وصال هم گله یعنی عشق  

باید رسید ، مسلک ما 

 این است صحرا و خار و آبله یعنی عشق 

 تنها هدف ، خرابی دلها بود  

طوفان و سیل و زلزله یعنی عشق ! 

 

 

 عشق نمی پرسه تو کی هستی؟ فقط میگه : تو مال منی  

. عشق نمی پرسه اهل کجایی؟ فقط میگه : توی قلب من زندگی می کنی .  

 عشق نمی پرسه چه کار می کنی؟ فقط میگه : باعث می شی قلب من به ضربان بیفته

 عشق نمی پرسه چرا دور هستی؟ فقط میگه : همیشه با منی .  

عشق نمی پرسه دوستم داری؟ فقط میگه : دوستت دارم.

 

عکس عاشقانه

قشنگترین تصاویر عاشقانه با نوشته عاشقانه www.arya2fun.com 

 

برای دیدن بقیه عکس ها به ادامه مطلب مراجعه کنید***

ادامه مطلب ...

*من و تو*

بذار لبمو بذارم رو لب تو 

                             

                            بذار خودمو بکشم واسه تو 

                   

                                                             بذار تا تموم دنیا بدونند  

 

                                                                                          عاشق و معشوقیم من و تو 

 

 

 

                                         عاشق ومعشوقیم من و تو... 

 

 

قشنگترین تصاویر عاشقانه با نوشته عاشقانه در www.arya2fun.com

 

                                                                    

میتوان تنها شد...

میتوان تنها شد

میتوان زار گریست

میتوان دوست نداشت

ودل عاشق آدم ها را زیر پاهاله کرد

میتوان چشمی را

به هیاهوی جهان خیره گذاشت

میتوان صدها بار علت غصه دل را فهمید

میتوان...

میتوان بد شد و بد دید و بد اندیشه نمود...

آخرش هم تنها میتوان تنها رفت...

با جهانی همه اندوه و غم و بدبختی

یادگاری همه جا سردی و تلخی وغرور

فاتحه؟

خوب شد رفت

عجب آدم بد خلقی بود

ولی ای کودک زیبای دلم آن ور سکه تماشا دارد 

 

قشنگترین تصاویر عاشقانه با نوشته عاشقانه www.arya2fun.com 

سرنوشت...

 

 

 

 

 خوب حالا بریم سراغ داستان حتما بخونید و نظر بدین برای خواندن داستان به ادامه مطلب مراجعه کنید*** 

 

 

 

ادامه مطلب ...

***زندگی زیباست***

سلام بروبکس خوفین؟ تابستون خوش می گذره ؟ من تابستون پارسالو خیلی بیشتر دوست داشتم ولی حیف خیلی زود تموم شد خوب دیگه بسه امروز یه داستان عاشقانه می زارم.

پرسید چقدر مرا دوست داری ؟

سکوتی کردم . چند لحظه به چشم هایش خیره شدم ...

گفتم : دوستت دارم به آن اندازه ای که عاشقتم . عاشق یک عشق واقعی . عاشق تو ...

عاشقی که برای رسیدن به تو لحظه شماری می کند .

به عشق این لحظه های انتظار * دوستت دارم * .

به اندازه ی تمام لحظات زندگیم تا آخر عمر عاشقتم ...

به عشق اینکه تو را تا آخرین نفس دارم * دوستت دارم * .

به عشق اینکه گاهی با تو و گهگاهی به یاد تو . در زیر باران قدم میزنم . عاشق بارانم . . .

به عشق آمدن باران و به اندازه ی تمام قطره های باران *  دوستت دارم * . 

به عشق تو به آسمان پر ستاره خیره می شوم  .

به اندازه ی تمام ستاره های آسمان * دوستت دارم * .

به عشق دیدنت بی قرارم  . حالا که تو را دارم هیچ غمی جز غم دلتنگی ات در دل ندارم .

به اندازه ی تمام لحظات بی قراری و دلتنگی  * دوستت دارم * . . .

من که عاشق چشم هایت هستم . عاشق گرفتن دست های مهربانت هستم

به عشق آن چشم های زیبایت * دوستت دارم * .

لحظه های عاشقی با تو چقدر شیرین است .

آن گاه که با تو هستم یک لحظه تنها ماندن نفس گیر است ...

به شیرینی لحظه های عاشقی * دوستت دارم * .

من که تنها تو را دارم . از تمام دار دنیا فقط  تو را می خواهم . تو تنها آرزویم هستی ...

به اندازه ی تمام آرزو هایم که تنها تویی .

به اندازه ی دنیا که می خواهم دنیا نباشد و تنها تو برای من باشی

به اندازه ی همان تنهایی که یا تنها با تو هستم و یا تنها به یاد تو هستم . ای عشق من ...

ای بهترینم ... به عشق تمام این عشق ها  * دوستت دارم *  . 

پرسیدم : به جواب این سوال رسیدی ؟

این بار او سکوت کرد .

و این بار او با چشم های خیسش به چشم هایم خیره شد ...

اشک هایش را پاک کردم و این سکوت عاشقانه هم چنان ادامه داشت ...

ومن باز  هم گفتم به اندازه ی وسعت این سکوت عشقانه که بین ما بر پاست.

 

 نظر یادتون نره ***************

 

لحظه های تنهایی

 سلام بچه ها خوبین؟؟؟ 

چند روزی نبودم دلم براتون خیلی تنگ شده بود امروز دلم خیلی گرفته .....

 

 

خیلی سخته که بغض داشته باشی ، اما نخوای کسی بفهمه ... خیلی سخته که عزیزترین کست ازت بخواد فراموشش کنی ... خیلی سخته که سالگرد آشنایی با عشقت رو بدون حضور خودش جشن بگیری ... خیلی سخته که روز تولدت ، همه بهت تبریک بگن ، جز اونی که فکر می کنی به خاطرش زنده ای ... خیلی سخته که غرورت رو به خاطر یه نفر بشکنی ، بعد بفهمی دوست نداره .... 

 

 

 

بیا که تا نفسی هست یار هم باشیم          به غنچه های محبت بهار هم باشیم
...................................................
     آزمودم زندگی دشت غم است         شادیش اندوه و عیشش ماتم است
...................................................
در میان جمع مردان یا همیشه مرد باش       یا دم از مردی مزن یا یکسره نامرد باش
...................................................
بمیرم من واسه اون دلشکسته         که چون من خیری از دنیا ندیده
...................................................
خنده ی تلخ من از گریه غم انگیزتراست      کارم از گریه گذشته به خودم میخندم
................................................... 

 

نظر یادت نره ... 

 

در دادگاه عشق ... قسمم قلبم بود وکیلم دلم و حضار جمعی از عاشقان و دلسوختگان ، قاضی نامم را بلند خواند و گناهم را دوست داشتن تو اعلام کرد و سپس محکوم شد به تنهایی و مرگ کنار چوبه دار از من خواستند  تا آخرین   خواسته ام را بگویم و من گفتم : به تو بگویند ... دوستت دارم .

----------------------------------------------- 

 

من پذیرفتم که عشق افسانه است  ...    این دل درد آشنا دیوانه است

 می روم شاید فراموشت کنم      ...     با فراموشی هم آغوشت کنم

می روم از رفتن من شاد باش      ...       از عذاب دیدنم آزادباش

 گر چه تو تنها تر از ما می روی     ...      آرزو دارم ولی عاشق شوی

 آرزو دارم بفهمی درد را          ...          تلخی بر خوردهای سرد را

...............................................................

دیگه یار نمی خوام وقتیکه می بینی عشق دوروغه  چراغش بی فروغه

آخه وقتی که وفا نیست عشقو عاشقی چیست؟؟؟

............................................................

بدترین شکل دلتنگی برای کسی آن است که در کنارش باشی و بدانی که هرگز به او نخواهی رسید هیچ کس لیاقت اشک های تو را ندارد و کسی که چنین ارزشی دارد ... باعث ریختن اشک های تو نمی شود
 

..........................................................

نقش کردم رخ زیبای تو بر خانه دل........خانه ویران شدوآن نقش به دیوار بماند

..........................................................

دانی که چرا زمیوه ها سیب نکوست نیمش رخ عاشق است و نیمش رخ دوست

 آن زردی و سرخی که درآن می بینی زردی رخ عاشق است و سرخی رخ دوست.

 آن دوست که بی وفاست دشمن به از اوست... آن نقره که بی بهاست

آهن به از اوست

....................................................

در نگاه کسانی که پرواز را نمی فهمند ،

 هر چه بیشتر اوج بگیری کوچکتر خواهی شد

...................................................

آن کس که می گفت دوستم دارد عاشقی نبود که به شوق من آمده باشد،

رهگذری بود روی برگهای خشک پاییزی راه می رفت صدای خش خش برگها

 همان آوازی بود که من گمان میکردم میگوید:            دوستت دارم 

 

 

 

 دلم تنگ است

 دلم تنگ است دلم اندازه حجم قفس تنگ است

سکوت از کوچه لبریز است صدایم خیس و بارانی است

نمی دانم چرا در قلب من پاییز طولانی است

میروی و من فقط نگاهت میکنم تعجب نکن که چرا گریه نمیکنم بی تو،

 یک عمر فرصت برای گریستن دارم اما برای تماشای تو،

همین یک لحظه باقی است

و شاید همین یک لحظه اجازه زیستن در چشمان تو را داشته باشم 

 

کاش قلبم درد پنهانی نداشت

چهره ام هرگز پریشانی نداشت

کاش می شد دفتر تقدیر عشق

حرفی از یک روز بارانی نداشت

کاش می شد راه سخت عشق را

بی خطر پیمود و قربانی نداشت

 

 

دوستت دارم

می خوام از دوست داشتن بگم


از دوست داشتن تو و خودم بگم


دوست داشتن برای من یه واژه بود


مثل موج تو دریا سرگردون بود


به وقت تنهایی سراغش میرفتم


وقت خوشی فراموشش می کردم


تو روزای ابری


پشت پنجره واسی آدم برفی بیچاره


 دل می سوزندم


چون خودمو مثل اون تو حصار می دیدم


وقت بهار


دنبالت می گشتم


دنبال ادای دوست داشتن گلها


زیر بارون می رقصیدم


اما هیچی ازش نمی فهمیدم


اما با اومدن تو


همه چیز عوض شد


رنگ گلها


خواب زندگی


رنگ دیگی شد


دفتر مشقم هر شب با اسم تو پر شد


رنگ نقاشیام رنگ چشمای تو شد


شبا تو خواب رویای من


نوازش دستهای گرم تو شد


تو خواب و بیداری


تو زندگی و رویا


فقط یه آرزوی کوچیک دارم


یه آرزوی کوچیک و محال دارم