می خوام از دوست داشتن بگم
از دوست داشتن تو و خودم بگم
دوست داشتن برای من یه واژه بود
مثل موج تو دریا سرگردون بود
به وقت تنهایی سراغش میرفتم
وقت خوشی فراموشش می کردم
تو روزای ابری
پشت پنجره واسی آدم برفی بیچاره
دل می سوزندم
چون خودمو مثل اون تو حصار می دیدم
وقت بهار
دنبالت می گشتم
دنبال ادای دوست داشتن گلها
زیر بارون می رقصیدم
اما هیچی ازش نمی فهمیدم
اما با اومدن تو
همه چیز عوض شد
رنگ گلها
خواب زندگی
رنگ دیگی شد
دفتر مشقم هر شب با اسم تو پر شد
رنگ نقاشیام رنگ چشمای تو شد
شبا تو خواب رویای من
نوازش دستهای گرم تو شد
تو خواب و بیداری
تو زندگی و رویا
فقط یه آرزوی کوچیک دارم
یه آرزوی کوچیک و محال دارم
سلام گلم خوبی میخوای آمار شمارشگر وبلاگتو منفجر کنی زود بیاتو اسان رنک ثبت نام کن و وبلاگت هم ثبت کن حتما صفحه راهنما رابه دقت مطالعه کن ممنون
جیک جیک
به لحظات حساس کنکور و نتیجه ی آن نزدیک میشویم
ایشاالله که قبول میشی